[ad_1]
چیزی شبیه به برگزار کننده مراسم های عروسی هستند. با همان قواعد و با همان چهارچوبها. البته که خیلی هم چهارچوبهای سخت و محدودکنندهای ندارند.
به گزارش ایرنا، آنها گزینههای اجرا را روی میز و پیشروی جشن میدهند و کم و زیاد میشوند هرکدام از آنها، در مقدار نهایی، تأثیرگذار خواهد بود. چیزی شبیه به همان گل آرایی و آتش بازی و دیگر سور و سات یک مراسم عروسی؛ اینبار در قالب جشن تولد، آن هم تولدی کودکانهای که پدر و مادرها حاضرند برای شادی و مراسم خاصشان هم باشند که هزینههای زیادی برایشان بپردازند.
هر دو ساعت یک میلیون و صد
خانمی تلفنی را برمیدارد و در برابر سؤالها درباره شرایط برگزاری یک جشن تولد کودکان، اولین سؤالش سن کودک است؟ بعد از آن شروع به پاسخ میکند: «ما تولد کودک را دو ساعت برگزار میکنیم. برای یک ساعت برنامه بازی و مسابقه داریم و با ابزار و وسایلمان حسابی بچهها را سرگرم میکنیم. مراسم نیم ساعت میانی را صرف بریدن کیک و باز کردن کادوها میکند و نیم ساعت هم اگر بزرگسالان باشند، به پایکوبی و شادی آنها اختصاص میدهند.» بعد از آن، یک راست میرود سر اصل مطلب: «برای دو ساعت یک میلیون و صد هزار تومان میکنیم.».
اما انگار هنوز به آن مطلبی که میخواهم نرسیدهایم باشد، چون حرفی از پرنسسهای شهر دیزنی و عروسکهای رنگارنگی است که با بچهها در این جشن شرکت میکنند، نمیزند: «اگر عروسک تن پوش میکنم، پانصد هزار تومان به این مبلغ اضافه میشود». و بعد از آن هم از انتهای جشن تولد میگوید که حتی از تنپوشهای عروسکی هم گرانتر میشود و حدود هشتصد هزار تومان برای میزبانی آب میخورد.
اما آیا اصل تولد به همان عروسک ها و پرنسس هایش نیست؟ انگار اینطور نیست چرا که خانم پشت خط معتقد است که دیجی خودش به تنهایی میتواند از مراسم بربیاید و عروسکها و شخصیتهای کارتونی، گزینههای ویژه هستند و به برنامه اصلی اضافه میشوند.
شخصیتهای کارتونی میزبان مهمانهای خصوصی
حالا نهتنها این تنپوشها هستند که آدمها را به شکل شخصیتهای کارتونی میسازند و بچهها را در شادیهایشان میکنند. این را آقای رحیمی، یکی از قدیمیترین اجراکنندههای تئاترهای خیابانی میگوید که در کنار این شغل، تن پوشهای عروسکی هم میسازد و میفروشد و میفروشد و میدهد: «در سالهای پیش، پای این عروسکها به مراسمهایی که در مهدکودکها برگزار میشوند، باز میشوند. مراسمهایی که فقط جنبه سرگرمی و حتی آموزش برای بچهها، آن هم در محیط آموزشی مهدکودک و مدرسه را داشت.»، اما به مرور زمان، تولد گرفتن با حضور این شخصیتها، در خانهها هم مرسوم شد: نبود؛ ما با مراسمی شبیه به یک جشن عروسی روبرو بودیم.»
ما با یک صنعت روبه رو هستیم
حالا کار از سرگرمی و شادی گذشته است. ما با یک صنعت روبرو هستیم. صنعتی به نام تم تولد که با نهتنها شخصیتهای عروسکی که حاشیههای دیگر هم به مهمانهای خصوصی آوردند. یکی از کسانی که در فضای مجازی دست به دست چرخیده است و مسئول اجرای این مراسم میشود، وقتی کمی صمیمیت و راحتی با ما میکند، برایمان میگوید که رانندههای تاکسیهای اینترنتی هستند و هر وقت برنامههای پیش بیاید، ارگ و وسایلش را جمع میکنند. میکند و شبی را در آن مراسم میگذارند: «هرچه گزینه هم بخواهند، ازقبل میکنند و یک گروه میشویم و به جشن میرویم. اتفاقا مشتری هایمان خیلی از برنامه هایمان راضی هستند.»
انصافا هم وقتی فیلم و عکس مراسم را نشان میدهد، میبینیم که راست میگوید و یک تولد شاد و هیجان انگیز برگزار میکند. اما واقعاً اگر کسی بپرسد شغلش چه باشد، چه جوابی میدهد؟: «این روزها همه کارمند و فروشنده یا دکتر و مهندس معرف؛ انواع و اقسام شغلها به وجود آمده است که نیاز به جا و مکان خاصی ندارد. میدانید؟ سایر مشاغل کم کم به این سمت میروند؛ تو باید از ابزارها و ابزارهایی که در اختیار دارند، کسب درآمد کنند.»
با گریم شناسایی نمیشویم
بیشتر شبیه یک گروه دوستان تا یک مجموعه حرفهای با جواز و قوانین مشخص هستند. یکی از دوستان باعث میشود که به سراغ لباسهای السا و آنا و سیندرلا در بازار بروند و شخصیتهای محبوب دختربچهها در بیاورند بروید.
شخصیتهایی که آنقدر روی بورس هستند که میشوند مناسب با آن را هم چید و یک جشن تولد برای بچههای امروزی برگزار میکنند. اطمینان؟ امنیت؟ قانون؟ همهچیز دقیقاً مشابه مراسمهای عروسی است که در باغهای ویژه اطراف شهر برگزار میشود. عروسیهایی که البته حالا به خاطر همه گیری بیماری از رونق افتاده اند.
میگویند با گریم پرنسسها به راحتی در عکسها حاضر میشوند، چون با آن لباس و آرایش قابل تشخیص و خطرهای احتمالی این شغل نوپا را میپذیرند.
فقط به درآمدش فکر می کنم
از آنها با افتخار از داشتن هنر اجرای برنامه و سرگرمی مردم را میگویند و برخی دیگر را هم میگویند که از دور و اطرافیانشان خبر دارند که چنین شغلی ندارند: «خوب یا بد این شغل ماست. آدم در این روزهای سخت هرکاری از دستش برمیآید باید انجام دهد تا محتاج دیگران نشود. ما دیدیم این صنعت طرفداران خوبی پیدا کرده است، تصمیم گرفتیم با هم یک گروه تشکیل بدهیم و هرکدام در کنار شغلی که داریم، این کار را ادامه می دهیم.» به خوبی میدانند شغلی موقتی که ممکن است امروز مخاطب باشد و فردا نه: «مگر به مرور زمان، برخی از کارها و اصناف از جامعه حذف نشدند؟ مثل آژانس ها؟ تاکسیهای اینترنتی آمدند و جای آنها را بردند. این هم ممکن است امروز باشد و فردا نباشد، اما با درآمد امروز، فردا را میسازم و تمام اعضای تیم را هم فقط به همین فکر میکنم.»
[ad_2]