[ad_1]
بر اساس گزارشهای رسمی زمان خانه برای افراد در سال 99 به بالاترین میزان خود رسیده و افراد میبایست برای خرید 10 مترمربع واحد مسکونی کل درآمد سال را بدون پرداخت ریالی از هزینههای آن، برای مسکن کنار بگذارند. گزارشهای نشان رسمی میدهد در دهههای نود شاخص توانپذیری مسکن در کشور همراستا با افزایش هزینهها و قیمت متوسط یک مترمربع واحد مسکونی، افت داشته و مدت زمان لازم برای خانهدار شدن را نیز طولانیتر کرده است.
به گزارش اعتماد، در سال گذشته خانوادههای شهری حدود 43 و خانواده روستایی حدود 23 درصد از کل هزینهها را فقط برای انجام مسکن میدادند. نکته در این است که نسبت مسکن به کل هزینه خانوادههای شهری در سال ۹۶ حدود ۳۲ درصد بود و در پایان ۴ سال و در پایان ۹ به ۴۳ درصد رسید.
هر مترمربع واحد مسکونی در تهران به 33 میلیون تومان می رسد و با توجه به اینکه ارزیابی های مثبتی از کنترل تورم در بودجه سال آتی به بازارها منتقل نشده است، قیمت متوسط هر مترمربع واحد مسکونی در تهران به 33 میلیون تومان می رسد. فعلی در بازار مسکن و کاهش قدرت خرید در این بازار دور از ذهن نخواهد بود.
هزینه خانوادهها چقدر بوده است؟
متوسط هزینههای خانوادهها طی سالهای 96 تا 99 حدود 88 درصد افزایش داشته است و از حدود 33 میلیون تومان به 62 میلیون تومان رسیده است. به طوری که طی سالهای 91 تا 99 هزینه خانوادههای شهری حدود 278 درصد افزایش یافته و از 16.4 میلیون تومان به 62 میلیون تومان رسیده است، در این مدت هزینه متوسط خانوارهای روستایی نیز 200 درصد بیشتر شده است. خانوادههای روستایی در سال ۹۱ حدود ۱۰ میلیون تومان هزینه دارند که در سال گذشته به ۳۴ میلیون تومان رسیده است.
در این بین ۹ درآمد سرانه طی سالهای ۱ تا ۹۹ برای خانوادههای شهری افزایش ۳۴۰ درصدی از ۱۶.۷ میلیون تومان به ۷۴.۶ میلیون تومان رسید. در این مدت متوسط درآمد سالانه برای خانوادههای روستایی نیز جهشی ۳۲۰ درصدی و متوسط درآمدشان در سال ۹۹ به ۴۲ میلیون تومان گزارش شده است.
در بخشی از گزارشهای رسمی به هزینههای غیرخوراکی در خانوادههای مصرفی شهریاری اشاره شده است که از حدود ۷۳ درصد در سال ۹۱ تا ۷۴.۱ درصد در سال ۹۹ گزارش شده است که این امر نشان میدهد خانوادهها باید هزینههای بیشتری را برای کالاها و خدمات دریافت کنند. غیرخوراکی مانند بهداشت و درمان، آموزش و مسکن بپردازند. با این گزارشها از کاهش مصرف برخی از کالاهای غیرخوراکی مانند تفریح و آموزش نیز منتشر میشود که این امر میتواند بر سلامت جسمانی و روانی جامعه تأثیر منفی بگذارد.
بسیاری از کالاهای غیرخوراکی در بالا رفتن تورم به عنوان یکی از اولین کالاها از خانواده مصرفی خانوادهها کنار میشوند (به عنوان مثال افرادی که چکاپهای سلامتی سالانه خود را انجام نمیدهند)، اما آنچه را که به صورت رسمی میتوان برای خود نشان داد. ، احتمال انحصار بازار مسکن برای خانوادههایی است که پیش از نوسانات ارزی در سال ۹۷ خانه داشتهاند. به بیان دیگر هزینه های غیرخوراکی از کل هزینه های خانوار «خانه اولی» در بازار مسکن نخواهیم داشت.
در این راستا و در بخش دیگری از گزارش مرکز آمار به قیمت متوسط فروش هر مترمربع واحد مسکونی در تهران اشاره شده است که از سال ۹۱ تا ۹۹ افزایش ۷۱۶ درصدی داشته و از ۳ میلیون تومان به ۲۴.۵ میلیون تومان رسیده است.
نسبت هزینه خالص مسکن به کل خانوارهای شهری در سال ۹۹ حدود ۴۳ درصد و برای خانوادههای روستایی نیز ۲۳.۱ درصد بوده است. از آنجایی که کل هزینه غیرخوراکی شهرنشینان ۴۶ و روستاییان نیز ۲۰ میلیون تومان بوده است. خانوادههای کشور بهطور متوسط هزینههای حدود ۱۸ تا ۲۶ میلیون تومان تنها برای بخش مسکن گذاشته شده. خرید یا اجاره واحد مسکونی با توجه به قیمت فروش، همچنین اجارهها، این مبلغ بسیار کمتر از کف بازار در برخی از شهرهاست.
چقدر خرج مسکن شد؟
با استناد به دادههای رسمی، متوسط درآمدها در کشور در دهه ۹۰ بیشتر از هزینهها بوده است، اما آهنگ رشد قیمتها و نوسانات لحظهای در بازارها و به بازارهای ویژه باعث میشود که تفاوت بین درآمد و هزینه کمکی به کاهش مدت زمان انتظار برای خانهدار شدن افراد باشد. نکند.
در گزارشهای مرکز آمار متوسط قیمت فروش واحد مسکونی پایتخت در سال ۹۹ حدود ۲۴.۵ میلیون تومان اعلام شده است. حدود 5 و نیم میلیون تومان از اعداد و ارقام گزارش بانک مرکزی کمتر است، اما مهمترین چالشها برای کاربران و سیاستمداران تضعیف شدید خرید و تعداد سالهای خانهدار شدن برای افراد و به ویژه در شهر تهران است. به عنوان خرید یک واحد ۸۰ متری در تهران با قیمت متوسط ۲۴.۵ میلیون تومان برای هر مترمربع به حدود یک میلیون و ۹۰۰ میلیون تومان نیاز است.
با فرض اینکه درآمد یک خانواده در ۷۴ میلیون تومان باقی بماند و به هیچ عنوان از آن استفاده نشود، پس از ۲۶ سال و ۴ ماه آن خانواده میتوانند یک واحد مسکونی را بخرد. واحدی که پس از ربع قرن نه تنها کلنگی شده بلکه به تعمیرات زیادی نیاز دارد تا قابل سکونت باشد. حال اگر مبنا برای قیمت متوسط هر مترمربع واحد مسکونی، بانک مرکزی باشد، در این صورت خانوادهای از ۳۲ سال و ۴ ماه بدون اینکه ریالی از درآمد سالانهشان را هزینه کنند، صاحب خانه میشوند.
سال ۹۹ بدترین سال برای خرید مسکن
اعداد و ارقام نشان می دهد در سال 99 شاخص توانپذیری مسکن که همان نسبت قیمت مسکن متوسط به متوسط درآمد سالانه خانوار است، به بدترین وضعیت خود در دهه 99 رسیده است. مبلغ دادههای رسمی نسبت به درآمد خانوار شهری به متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در سال ۹۹ نیز به کمترین میزان خود. 9.7 درصد از این سال گذشته است که این رقم برای سال 96 حدود 22.8 درصد گزارش شده است. مقایسه این دو سال نشان میدهد که تا چه اندازه قدرت خرید افراد در مناطق شهری تضعیف شده و در سال ۹۹ به پایینترین سطح یک دهه رسیده است.
نکته دیگری که در خصوص نسبت درآمد متوسط خانوار شهری به قیمت متوسط هر متر مربع مسکن باید به آن توجه شود، افت قدرت خرید افراد در سالی است که درآمدهای متوسط را در قله یک دهه قرار دارند. بدین معنا که بهرغم افزایش ۱۰۳ درصدی درآمدها در یک دهه، زمان انتظار برای خرید خانه طولانیتر میشود که این امر میتواند درآمدها را برای پوشش هزینههای مورد نیاز مانند برخی از کالاهای خوراکی و غیرخوراکی مناسب باشد و برای هزینههای بزرگتر مانند خرید مسکن، پاسخگو نخواهند بود.
گزارشها نشان میدهد در هر برههای که خوشبینی نسبت به آینده اقتصادی کشور شکل گرفته است، شاخص توانپذیری مسکن نیز بهبود یافته و توانایی خرید افراد در این بازار نیز تقویت میشود.
[ad_2]